علی آقا ومحیا خانم
رورئک سواری نفسم
اتلیه 5 ماهگی
بیمارستان خنده روی ما
چند وقتی بود عزیزم که سرفه میکردی منم فکر میکردم که سرما خوردی دکتر بردمت و دکتر شربت سینه و چند تا داروی دیگه داد منم دائما بهت میدادم و نمیزاشتم دیر بشه بعد دیدم انگار سرفه هات بد تر شد برای همین بردمت باز پیش دکترت که این دفعه گفت سینه ات عفونت کرده و باید عکس بگیریم ببینم عفونتش چقدره وقتی عکس گرفتیم دکتر گفت 48 ساعت باید بستری بشه و با انتی بیوتیک عفونت را از بین ببریم نمیدونی چقدر گریه کردم اخه مامانی خیلی کوچولویی و انتی بیوتیک رگ را میسوزنه بماند که 2 روز تبدیل شد به 4 روز و رگ هم دائما میسوخت و مجبور بودن که دوباره رگ ازت بگیرن ولی همیشه با اینکه پرستار میاومد سرمتو وصل کنه میخندیدی و بر عکس بچه ها اصلا اذیت نمیکردی ماما...
نویسنده :
مامان زهره
13:14
سقا شدن علی مامان
خنده روی مامانی در 5 ماه 11 روزگی
علی جدی مامانی
بدون عنوان
یک سری عکس
سلام عشق مامان این سری عکسایی که میزارم برات از بدو تولدته تا همین چند وقت پیش انشالله سعی میکنم از این به بعد تند تند عکسای جدید برات بزارم این عکس چند دقیقه بعد از تولدت میگذره 5 روزگی 10 روزگی 15 روزگی 4 ماه و 23 روزگی 51 روزگی 3 ماهگی یک ماهگی ...
نویسنده :
مامان زهره
17:04