وروره جادو
وقتی علی ساکت رو مبل میشنه داره یه نقشه خطر ناک میکشه
فکراشو کرد حالا دیگه وقتشه از مبل برم بالا
موفق شدم برم بالا
فقط میخواستم خودمو تو آیینه نگاه کنم همین
دیگه بسه باید بیام پایین
فکر نکنید من شیطون هستما نه فقط یکم کنجکاو هستم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی