وقتی علی ساکت رو مبل میشنه داره یه نقشه خطر ناک میکشه فکراشو کرد حالا دیگه وقتشه از مبل برم بالا موفق شدم برم بالا فقط میخواستم خودمو تو آیینه نگاه کنم همین دیگه بسه باید بیام پایین فکر نکنید من شیطون هستما نه فقط یکم کنجکاو هستم ...
دوست دارم خودم غذا بخورم اینطوری یکم بازی هم بد نیست موقع غذا مثل دالی بازی دیگه سیر شدم برم شلوارم خیلی کثیف شده بود مامانی در اورد حالا یکم آب بخورم ...
وقتی جای بابایی میشینه البته تشکهای مبل زمین گذاشتیم که یه وقت شما نیوفتی زمین بیشتر وقتا هم این مدلی میشینی فدای نشستنت بشیم ما عزیززززززززززززززززززززززززززززززززززززم ...